فقط فرصت بهم بدين تا آدم جديدي بشم يه آدم كامل تر
فروید معتقد است که کودک انسان ذاتا میل به حرکت و جنبش آزادانه دارد ولی این میل از همان ابتدا با مقتضیات زندگی اجتماعی برخورد پیدا می کند. کودک می خواهد نیازمندی های طبیعی خود را هر طور میل دارد مرتفع نماید ولی نمی گذارند. بدین سان در هر لحظه و در هر موضوع اراده طفل با اراده نیرومند والدین و مربیان او برخورد پیدا می کند و امیال غریزی اش نمی توانند جریان آزاد خود را طی کنند از آنجا که هر میل با هدف خاصی مشخص می شود کودک در این موارد باید از هدف خود منصرف شود.
در این شرایط کودک در مقابل وضعی که بتواند بر آن مسلط شود یا در مقابل مانعی که قادر باشد بر آن فائق آید قرار ندارد بلکه او مجبور است تسلیم شود و از ابراز غریزه های خود جلوگیری کند این عمل جلوگیری را که معلول قیود و تعالیم اجتماعی است واپس زدن یا سرکوب کردن اصطلاح کرده اند. این امیال و تصورات واپس زده نه به نیستی و عدم می گرایند و نه بدون تظاهر و جنبش در ناخودآگاه به سر می برند بلکه در ناخودآگاه به هستی و رشد خود همچنان ادامه می دهند تا در هنگام مناسب به خودآگاه بیایند. بروز بیماری های روانی ناشی از کشاکش و مبارزه این عناصر واپس زده برای راه یافتن به خودآگاه است.
در اثر مبارزه میل واپس زده می شود یعنی خودآگاه یا شعور ظاهر یا من که نماینده شخصیت اجتماعی فرد است کوشش می کند میل یا هوسی را که مخالف با آداب و قوانین است واپس زند. حال در صورت زورمندی خودآگاه میل یا هوس به ناخودآگاه یا نهاد رانده می شود. بالاخره بعضی عوامل جسمانی یا روانی موجب تقویت او شده و سبب آن می شود که از این کمک ها سود جسته و به خودآگاه راه یابد. این آشوب و کشاکش روانی اگر با مکانیسم های ساده فرو ننشیند، مکانیسم های پیچیده برای حفظ ارگانیسم به کار می افتد.
مکانیسم های پیچیده از مکانیسم های ساده تشکیل شده و مشتملند بر خیالبافی، رویا، بازی، شوخی، سهوهای معمولی و بالاخره شدت برخورد امیال واپس زده و سانسور باعث از دست رفتن تعادل روحی و وحدت شخصیت شده و امیال سرکوب شده به شکل نمودارهای بیماری درآمده که ما آن را بیماری روانی می نامیم. تضاد های روانی انسان باعث آشوب و کشاکش روانی می شود و مکانیسم های ساده و پیچیده روانی به قصد حفظ ارگانیسم و برای فرو نشاندن این کشاکش خطرناک به کار می افتد. انسان هنگامی که با مشکل و مانعی رو به رو می گردد دو راه بیشتر ندارد: یا به مدد بعضی مکانیسم ها مانع را موافق حال خود تغییر می دهد و یا به وسیله برخی مکانیسم های دیگر، خود را تابع و تسلیم آن می سازد.
پس اگر زمینه مساعد باشد می کوشد تا به واسطه بازی و شوخی و لغزش های کوچک با واقعیت سازش کند و مقصود خود را برآورد وگرنه در مقابل واقعیت سر تمکین فرود می آورد، دست از منظور خویش برمی دارد و برای ناکامی خود به خیال بافی و رویا و اختلالات و ناخوشی های روانی پناه می برد. خیال بافی که بیماری روانی ملایمی محسوب می شود میانجی خواب و بیداری و در حکم رویایی ملایم است.
رویا نیز مانند خیال بافی وسیله ای است برای نجات از کشاکش درونی و بازگشت به تاریک خانه ایمن با این تفاوت که خیال بافی در بیداری و رویا در حین خواب صورت می گیرد. در حال خواب همه اعضای ما برای رفع خستگی و تجدید نیرو از فعالیت خود می کاهد.
نظرات شما عزیزان:
مرتضي 
ساعت4:06---5 آذر 1390
سلام وب بسيار آموزنده اي داري. دوست دارم اگه امكان باشه واستون از ديد روانشناسانه به دين نگاهي داشته باشين معايب و محاسنش رو عنوان بفرمايين پاسخ :سلام خوشحالم که نظرتون در باره این مطالب رو بهم گفتین راستش من روانشناس نیستم یکی از دوستانم که دانشجوی روانشناسی بود قرار بود در این زمینه همکاری کنه که متاسفانه فعالیت های روزمره این اجازرو بهش نمیده.البته به هدفش کاملا نزدیکه چون تو دفتر یکی از مجلات مشغوله.بهش میگم و امیدوارم دوستان و اساتید هم کمک کنند ولی برای من که معلوماتشو ندارم این امکان پذیر نیست. با تشکر از شما دوست عزیز
|